۱۳۹۴ خرداد ۲۹, جمعه

من و غم

ما چون با غم همسایه ایم 
درد دل را با راز دار آمیخته ایم
شبها بر سر آن رود روان 
نجوای زیبای یار خوانده ایم

شاد بودم و با غم پوچ شدم 
شکستم و ماندیم و این شدم
شادیش افزون باد از بی غمی 
منم که از دوری اش این شدم


[آقا سهراب]
1394.03.29

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر