------------------------------------------------
شور تو همه از برگشت بود
آيا همه قصه همين بود
چشمم به راه است
آيا تو نديدي؟؟؟
آيا آن گلدان شمعداني را
کنار آن پنجره تنهاييم
آيا باز، همه اينها را
نديدي؟؟؟
نديدي که آن ساز دهني
که هر وقت به شوق
گذرت از کوچه هاي تنهاييم
مي نواحت....
ديگر نايي براي نواختن ندارد
آيا همه اينها را نديدي؟؟؟
چقدر چشم به در دوختم
چقدر براي آمدنت
تنها براي ديدنت
براي ديدن آن نگاهت
گرمي دستانت
مهرباني قلبت
چقدر....
چشم در راه بودم
گر نظاره کني گوشه دلم را
نقش تو را کشيده ام
اما تو نديدي و نخواستي که ببيني
گويي ديگر آمدنت دير شده است
يا که تو رفته اي و فقط
خاطر توست که گذري مي کند
بر صفحه اين کهنه دل ما
سرودن هايم را همه اهل شهر شنده اند
و تو بي انکه بشنوي از
سر آن کوچه گذشتي و نشنيدي...
آه... برگشته اي، اما چه دير
شايد هم چه زود....
تو مگير نشانه از من
من آدرس قلب خود را
با آواز آن ساز دهني به تو
خواهم رساند
اميدم اين بود که
همه روزم تو شوي
ولي تو
مرا ديروز خواندي و فراموش شده
اما دل ساده من
به اين آواز خوش است
که محبوب من
باز گرفت سراغي از
دل کوچک عاشق من
بنگر بر ديروزت
که امروز، تو تنها ماندي
و من در ديروز
غرق شدم
[آقا سهراب]
01/01/1389