۱۳۹۴ آذر ۲۵, چهارشنبه

بهار آمد...

بهار آمد، تو در خواب بودی
خواب شیرین کودکی با یار بودی
خود که خوابی، بیدار کن این تن را
با دعا و نوای یار، تو خواب بودی

نمیدانم تو به خواب بودی یا که خواب
یا فقط بهر تماشای یار بودی
گرچه زحمتی نیست این چنین ما را
ما بیدار و تو همچنان در خواب بودی

بی اختیار، چون گذشته، دنبال یار
در پی لبخندی ز یار بودی
تمام روز و شب گذشت ولیکن
بهار آمد، تو در خواب بودی

آقا سهراب
1394.09.25

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر