آن صدایی که تو را خواند؟!!!
عشق بود
عشق از دامان تو خبر داشت
و تو از بی خبر از نگاه معشوق
که چگونه تو را به کام آتش کشید
و تو سوختی و سوختی و سوختی
می دیدی آنچه باید نمی دیدی
نمی دیدی آتشی که در جانت فتاد
می شنفتی همه سخن ولی
در پی یک سخن می دویدی
همه جا عشق بود و هوس نبود
عشق تو خدایی بود و نفس بود
معشوقی که از راز دل تو بی خبر است
در پی عشق بازی و دلربایی خویش است
آقا سهراب
08/10/1388
تقدیر
-
با سلام خدمت شما عزیزان من مریم هستم.وبلاگ حنانه یه چند وقتی میشد که دیگه
آپ نمیشد واسه همین من با ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر