پیش از سرودن، تقدیری هست که به انتظار است،
امّا هر کس شعر خود را خواهد سرود.
کمالنامه [سالار]
--------------------------------------------
آری، خواهم سرود...
آنچه میان من و تقدیر و انتظار است.
خواهم سرود تا بداند که،
من...
در پی تقدیر،
انتظاری، بی پایان می کشم
کاش، کاش تنها فقط می دانست...
کاش برای دانستنش، چیزی نمی گفت...
دلم پر ز درد است، اما چاره چیست؟
باید تقدیر را پذیرفت و انتظار را کشید...
تا روز موعود...
آقا سهراب
1388.11.07
--------------------------------------------
روز موعود روز نجواست آیا؟
تقدیر به دم خود غم وصال دارد،
لیک دیدۀ تقدیر غم را بی انجامد،
دلنویسه هایت شور کاش کاش دارد،
انتطار تقدیر به کاش، نی انجامد،
کاش را عزیز دار و
برایش بخوان سرود خواستن هایت را،
بودن هایت را، شدن هایت را
کمالنامه [سالار]
--------------------------------------------
روز موعود روز آزادی تن از
اسارت زمين و زمینيان است
روز رهایی از بند هاي دنیا
کاش که لایق اين رهایی باشیم
از غم چه کسی بهتر
او که در بی کسی هايم
همه همراه و هم نفس ماست
حضورش از صدها هزار
دوستی بهتر، کاش که همنشینش باشی...
کاش برای کاش هایم درمانی بود
اما چاره جز غم و انتظار نیست
من رفتنيم اما دور یا نزدیک
خواستنی ام تنها برای غم
عزیز از دست رفته را دگر
که تواند به راه باز آرد
شدم يک جادوی خفته میان آدميان
تلاش بیهوده از پی عشق دیرينه
آقا سهراب
1388.11.08
--------------------------------------------
شعري سروده نمي شود مگر اينكه شاعري وجود داشته باشد
و اگر شاعر ماهري نباشي تقديرت بد سروده ميشود
پس بياييد فن سرودن را بياموزيم تا بتوانيم تقديري زيبا براي خود رقم بزنيم
[سحر]
--------------------------------------------
شاعر وجود توست
که می سراید، اینگونه ترانه ام را
و شعر
آواز خوش سخن، دل توست
شاعر من، تقدیرم هر چه باشد
با ساز زندگی ام هم سوست
با انتظار وصل و عشق ابدی
دیگر برای آموختن ساز زندگی
براي خواندن و ماندن
برای داشتن و خواستن
برای همه چیز دیر است
انتظار به پايان رسید
و من در انتهای جاده ام
صبر کنید...
صدایی به ضعیفي شنيده مي شود
آری، گویي اوست که مرا صدا میزند
از آن سوي جاده تنهایی
کاش باشد هم نفس تنهائیم
کاش باشد تا ،
تقدير من
در این زندگانی، چیزی جز تنهایی باشد
[آقا سهراب]
1388.11.19