
سالهاست که می گردم و کسی نیست
از نبودش که دگر رنگی نیست
کوچه ها را قدم زدن بی او
نشستن و گریستن کاری نیست
سالهاست که انتظار می کشم
تا دوباره ببینمش بر بالینم
آخرین لحظه را در حضورش باشم
تنها آخرین لحظه ...
اما...
شانه هایش شاید که بویی دگر دهد...
[آقا سهراب]
1389.02.19
از نبودش که دگر رنگی نیست
کوچه ها را قدم زدن بی او
نشستن و گریستن کاری نیست
سالهاست که انتظار می کشم
تا دوباره ببینمش بر بالینم
آخرین لحظه را در حضورش باشم
تنها آخرین لحظه ...
اما...
شانه هایش شاید که بویی دگر دهد...
[آقا سهراب]
1389.02.19
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر